فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Perch

pɜːrtʃ pɜːtʃ

گذشته‌ی ساده:

perched

شکل سوم:

perched

سوم‌شخص مفرد:

perches

وجه وصفی حال:

perching

شکل جمع:

perches

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adverb

نشیمنگاه پرنده، چوب زیر پایی، تیر، میل، جایگاه بلند، جای امن، نشستن، قرار گرفتن، فرود آمدن، در جای بلند قرار دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

Birds had turned the branch into a perch.

پرندگان شاخه‌ی درخت را نشیمنگاه خود کرده بودند.

crows that were perching on telephone wires

کلاغهایی که روی سیمهای تلفن نشسته بودند

نمونه‌جمله‌های بیشتر

He perched a hat on his head.

کلاهی را بر سر خود گذاشت.

A cottage perched on the cliff.

کلبه‌ای بر روی صخره قرار داشت.

He perched himself on the table.

او خودش را روی میز قرار داد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد perch

  1. noun object placed high for sitting on
    Synonyms:
    seat resting place lounge roost landing place post pole branch
  1. verb sit atop of
    Synonyms:
    sit on rest land settle light touch down balance set down alight roost
    Antonyms:
    lower

ارجاع به لغت perch

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «perch» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/perch

لغات نزدیک perch

پیشنهاد بهبود معانی