گذشتهی ساده:
perchedشکل سوم:
perchedسومشخص مفرد:
perchesوجه وصفی حال:
perchingشکل جمع:
perchesنشیمنگاه پرنده، چوب زیر پایی، تیر، میل، جایگاه بلند، جای امن، نشستن، قرار گرفتن، فرود آمدن، در جای بلند قرار دادن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Birds had turned the branch into a perch.
پرندگان شاخهی درخت را نشیمنگاه خود کرده بودند.
crows that were perching on telephone wires
کلاغهایی که روی سیمهای تلفن نشسته بودند
He perched a hat on his head.
کلاهی را بر سر خود گذاشت.
A cottage perched on the cliff.
کلبهای بر روی صخره قرار داشت.
He perched himself on the table.
او خودش را روی میز قرار داد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «perch» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/perch