امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Post

poʊst pəʊst
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    posted
  • شکل سوم:

    posted
  • سوم‌شخص مفرد:

    posts
  • وجه وصفی حال:

    posting
  • شکل جمع:

    posts

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable A2
پست، چاپار، نامه‌رسانی، ارسال سریع

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
noun countable
مجموعه پستی، سیستم پستی، پستخانه، صندوق پست
noun countable
سمت، مقام، مسئولیت، شغل
- Guards were walking their posts.
- نگهبانان در محل‌های خود قدم می‌زدند.
- There are some vacant posts in our bank.
- در بانک ما چند پست خالی وجود دارد.
- He now occupies the post of manager.
- اکنون مقام مدیریت را به عهده دارد.
- He was given a new post.
- به او شغل جدیدی محول شد.
noun countable
تیر تلفن و غیره، تیر دکل کشتی و امثال آن
- a telephone post
- تیر تلفن
noun countable
پست نظامی، پاسگاه
verb - transitive verb - intransitive
آگهی و اعلان کردن، به دیوار زدن
- The exam schedule is posted on the wall.
- برنامه‌ی امتحانات را به دیوار زده‌اند.
- The results were posted the next day.
- نتایج روز بعد اعلام شد.
- the posted price
- قیمت اعلام شده
verb - transitive
پست کردن
- I posted the letters yesterday.
- نامه‌ها را دیروز پست کردم.
adverb
سریعا، به سرعت
- journeying post
- با سرعت سفر کردن
- to ride post
- تند اسب‌سواری کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد post

  1. noun upright support
    Synonyms: column, doorpost, leg, mast, newel, pale, palisade, panel, pedestal, picket, pile, pillar, pole, prop, rail, shaft, stake, standard, stilt, stock, stud
  2. noun job, employment
    Synonyms: appointment, assignment, berth, billet, office, place, position, situation
    Antonyms: unemployment
  3. noun lookout, station
    Synonyms: beat, locus, place, position, whereabouts
  4. noun mail service
    Synonyms: collection, delivery, mail, PO, postal service, post office
  5. verb situate, position
    Synonyms: assign, establish, locate, place, put, set, station
    Antonyms: displace
  6. verb advise, inform
    Synonyms: acquaint, apprive, brief, clue, fill in, notify, put wise to, report, tell, warn, wise up
    Antonyms: withhold

لغات هم‌خانواده post

ارجاع به لغت post

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «post» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/post

لغات نزدیک post

پیشنهاد بهبود معانی