آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۹ بهمن ۱۴۰۲

    Stud

    stʌd stʌd

    شکل جمع:

    studs

    معنی stud | جمله با stud

    noun countable

    جانورشناسی حیوان پرورشی، حیوان مخصوص جفت‌گیری (به‌ویژه اسب)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی جانورشناسی

    مشاهده

    The farm had a stud that was well cared for.

    پرورشگاه حیوانی پرورشی داشت که به‌خوبی از آن مراقبت می‌شد.

    The champion stallion was the pride of the stud owner.

    اسب نر قهرمان مایه‌ی افتخار صاحب این حیوان مخصوص جفت‌گیری بود.

    noun slang countable informal

    شهوتی، بکن، حشری (مرد)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

    The stud's legendary sexual prowess made him the envy of all men.

    قدرت جنسی افسانه‌ای آن مرد شهوتی باعث شد که همه‌ی مردان به او حسادت کنند.

    * Women flocked to him, eager to experience the allure of the stud.

    زنان به سوی او هجوم آوردند، مشتاق تجربه‌ی جذابیت آن مرد بکن.

    noun countable

    قبه، گل‌میخ (که برای تزیین روی چیزی قرار می‌گیرد)

    A row of silver studs lined the edge of the leather belt.

    یک ردیف قبه‌ی نقره‌ای روی لبه‌ی کمربند چرمی قرار داشت.

    The golden studs on the picture frame complemented the antique painting.

    گل‌میخ‌های طلایی روی قاب تصویر تکمیل‌کننده‌ی نقاشی آنتیک بودند.

    noun countable

    نگین (قطعه‌ی فلزی کوچکی که به عنوان زیورآلات در گوش یا بینی قرار می‌گیرد)

    The stud in her nose sparkled under the sunlight.

    نگین بینی‌اش زیر نور خورشید برق می‌زد.

    She had a tiny stud in her cartilage.

    نگین کوچکی در نرمه‌استخوانش داشت.

    noun countable

    انگلیسی بریتانیایی میخ (ته‌کفش)

    The basketball player's shoes had studs that helped him make quick cuts on the court.

    کفش‌ این بازیکن بسکتبال دارای میخ‌هایی بود که به او کمک می‌کرد تا نفوذهای سریعی را در زمین انجام دهد.

    The studs on the bottom of his soccer shoes were worn down from all the running on the pitch.

    میخ‌های ته کفش‌ فوتبال او از دویدن در زمین فرسوده شده بود.

    noun countable

    انگلیسی آمریکایی میخ (روی تایر یخ‌شکن)

    The mechanic replaced the worn-out studs on the snow tires.

    مکانیک میخ‌های فرسوده‌ی تایرهای یخ‌شکن را عوض کرد.

    The studs on the tires provided excellent grip on the slippery surface.

    میخ‌های روی تایرها، چسبندگی بسیار خوبی روی سطح لغزنده ایجاد می‌کردند.

    noun countable

    جانورشناسی پرورشگاه (مخصوص جفت‌گیری به‌ویژه اسب)

    The mare was sent to the stud for breeding purposes.

    مادیان برای پرورش به پرورشگاه فرستاده شد.

    The finest horses were housed in the stud.

    بهترین اسب‌ها در پرورشگاه قرار داشتند.

    noun

    (صفت‌گونه) مربوط به محل نگهداری جانوران پرورشی به ویژه اسب

    a stud farm

    پرورشگاه اسب‌های تخمی

    noun countable informal

    ورزش بازیکن بااستعداد (معمولا جوان)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ورزش

    مشاهده

    The team's stud scored the game-winning goal.

    بازیکن بااستعداد این تیم گل پیروزی بازی را به ثمر رساند.

    The soccer team's stud forward has already scored 20 goals this season.

    بازیکن بااستعداد این تیم در این فصل تاکنون ۲۰ گل به ثمر رسانده است.

    verb - transitive

    با گل‌میخ آراستن، قپه‌دار کردن، گل‌میخ‌کاری کردن

    He plans to stud the ceiling.

    او قصد دارد سقف را با گل‌میخ بیاراید.

    She decided to stud the door frame.

    تصمیم گرفت چارچوب در را قبه‌دار کند.

    verb - transitive

    آذین کردن، پوشاندن (با وسیله‌ی تزیینی)

    a crown studded with jewels

    تاجی که با جواهر آذین شده است

    She decided to stud her leather jacket with silver spikes.

    او تصمیم گرفت کت چرمی خود را با میخ‌های نقره‌ای بپوشاند.

    verb - transitive

    پوشاندن، پر کردن

    Rocks stud the hillside.

    صخره‌ها دامنه‌ی تپه را پوشانده‌اند.

    The dome of the sky studded with stars.

    گنبد آسمان پر از ستاره بود.

    abbreviation

    دانش‌آموز، دانشجو (student)

    She's a good stud.

    او دانش‌آموز خوبی است.

    The stud was awarded a scholarship.

    به این دانشجو بورسیه‌ی تحصیلی اعطا شد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد stud

    1. noun a person regarded as physically attractive.
      Synonyms:
      looker stunner hunk babe beauty doll knockout buck studding lovely belle post beam pillar brace upright framing scantling rivet peg pin button dot
    1. noun a man who is virile and sexually active
      Synonyms:
      he-man macho-man
    1. noun adult male horse kept for breeding
      Synonyms:
      studhorse
    1. noun poker in which each player receives hole cards and the remainder are dealt face up; bets are placed after each card is dealt
      Synonyms:
      stud-poker
    1. verb scatter or intersperse like dots or studs
      Synonyms:
      dot constellate

    Collocations

    at stud

    (دام نر) مهیای جفت‌گیری (به منظور اصلاح نژاد)

    سوال‌های رایج stud

    شکل جمع stud چی میشه؟

    شکل جمع stud در زبان انگلیسی studs است.

    ارجاع به لغت stud

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «stud» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/stud

    لغات نزدیک stud

    • - stuck in traffic
    • - stuck-up
    • - stud
    • - stud poker
    • - studbook
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    garbled gastrointestinal gateway gear up gelatinous out of nowhere over the years Jul jump at jump on the bandwagon Jun juristic just then just as kinda تندیس نفت ماهی آبشش‌آبی ماهی دهان‌کاغذی ماهی گل‌خورک مزین کیقباد یاتاقان نفتالین زعفران لق لحیم میلیارد میلیاردر میلیون
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.