امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Constellate

American: ˈkɑːnstəˌleɪt British: ˈkɒnstəleɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adverb
به‌شکل صورت فلکی درآمدن، جز منظومه فلکی شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد constellate

  1. verb Scatter or intersperse like dots or studs
    Synonyms:
    dot stud
  1. verb Come together as in a cluster or flock
    Synonyms:
    cluster flock clump

ارجاع به لغت constellate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «constellate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/constellate

لغات نزدیک constellate

پیشنهاد بهبود معانی