فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Constellation

ˌkɑːnstəˈleɪʃn ˌkɒnstəˈleɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    constellations

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    نجوم صورت فلکی، هم‌اختران
    • - The ancient Greeks believed that constellations held great significance.
    • - یونانیان باستان معتقد بودند که صورت‌های فلکی اهمیت زیادی دارند.
    • - My favorite constellation is the Big Dipper.
    • - صورت فلکی محبوب من دب اکبر است.
  • noun countable
    مجازی دسته، مجموعه
    • - The team was a constellation of talented athletes.
    • - دسته‌ای از ورزشکاران بااستعداد در این تیم حضور داشتند.
    • - The company's success can be attributed to the talented constellation of employees working together.
    • - موفقیت این شرکت را می‌توان به مجموعه‌ی مستعد کارکنانی نسبت داد که با هم کار می‌کنند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد constellation

  1. noun An arrangement of parts or elements
    Synonyms: zodiac, group of stars, configuration of stars, sign of the zodiac, configuration, stars, planets

ارجاع به لغت constellation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «constellation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/constellation

لغات نزدیک constellation

پیشنهاد بهبود معانی