فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Constantly

ˈkɑːnstntli ˈkɒnstəntli

صفت تفضیلی:

more constantly

صفت عالی:

most constantly

معنی

adverb B2

دائم، مدام، همیشه، پیوسته، همواره، بی‌وقفه، لاینقطع، پی‌درپی، پیاپی، مستمر، مکرر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد constantly

  1. adverb uniformly
    Synonyms:
    regularly steadily continually invariably

لغات هم‌خانواده constantly

  • adverb
    constantly

ارجاع به لغت constantly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «constantly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/constantly

لغات نزدیک constantly

پیشنهاد بهبود معانی