بهطور همیشگی، بهطور مداوم، بهطور پیوسته، بهطور ثابت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
High blood pressure is almost invariably accompanied by high blood cholesterol.
فشار خون بالا تقریباً بهطور مداوم با کلسترول خون بالا همراه است.
It invariably rains when I go there.
وقتی به آنجا میروم، همیشه باران میبارد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «invariably» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/invariably