امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Habitually

həˈbɪtʃ.ə.li həˈbɪtʃ.ə.li
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adverb
از روی عادت، بر حسب عادت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد habitually

  1. adverb In an expected or customary manner; for the most part
    Synonyms:
    commonly consistently customarily frequently generally naturally normally often regularly routinely typically usually

لغات هم‌خانواده habitually

  • adverb
    habitually

ارجاع به لغت habitually

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «habitually» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/habitually

لغات نزدیک habitually

پیشنهاد بهبود معانی