فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Often

ˈɑːfn ˈɒfn / / ˈɒftn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more often
  • صفت عالی:

    most often

توضیحات

همچنین می‌توان از oftentimes به‌ جای often استفاده کرد.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adverb A1
    بارها، خیلی اوقات، بسی، به کرات، غالب اوقات
    • - I have often seen him.
    • - بارها او را دیده‌ام.
    • - I often go to his house.
    • - من اغلب به خانه‌ی او می‌روم.
    • - Americans are often tall.
    • - امریکایی‌ها معمولاً بلند‌قامتند.
    • - Old houses are often damp.
    • - خانه‌های قدیمی اکثراً مرطوب‌اند.
    • - You can come as often as you wish.
    • - هرچندبار که دلت بخواهد می‌توانی بیایی.
    • - When it rains the trains are late more often than not.
    • - وقتی که باران می‌آید، قطارها اکثر اوقات تأخیر دارند.
    • - How often do you see your dentist?
    • - هرچند وقت یک‌بار پیش دندانپزشک می‌روی؟
    مشاهده نمونه‌جمله بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد often

  1. adverb frequently
    Synonyms: again and again, a number of times, generally, many a time, much, oftentimes, ofttimes, over and over, recurrently, regularly, repeatedly, time after time, time and again, usually
    Antonyms: infrequently, rarely, seldom

Collocations

Idioms

ارجاع به لغت often

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «often» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/often

لغات نزدیک often

پیشنهاد بهبود معانی