با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Often

ˈɑːfn ˈɒfn / / ˈɒftn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more often
  • صفت عالی:

    most often

توضیحات

همچنین می‌توان از oftentimes به‌ جای often استفاده کرد.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb A1
بارها، خیلی اوقات، بسی، به کرات، غالب اوقات

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- I have often seen him.
- بارها او را دیده‌ام.
- I often go to his house.
- من اغلب به خانه‌ی او می‌روم.
- Americans are often tall.
- امریکایی‌ها معمولاً بلند‌قامتند.
- Old houses are often damp.
- خانه‌های قدیمی اکثراً مرطوب‌اند.
- You can come as often as you wish.
- هرچندبار که دلت بخواهد می‌توانی بیایی.
- When it rains the trains are late more often than not.
- وقتی که باران می‌آید، قطارها اکثر اوقات تأخیر دارند.
- How often do you see your dentist?
- هرچند وقت یک‌بار پیش دندانپزشک می‌روی؟
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد often

  1. adverb frequently
    Synonyms: again and again, a number of times, generally, many a time, much, oftentimes, ofttimes, over and over, recurrently, regularly, repeatedly, time after time, time and again, usually
    Antonyms: infrequently, rarely, seldom

Collocations

Idioms

ارجاع به لغت often

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «often» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/often

لغات نزدیک often

پیشنهاد بهبود معانی