فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Often

ˈɑːfn ˈɒfn / / ˈɒftn

صفت تفضیلی:

more often

صفت عالی:

most often

توضیحات:

همچنین می‌توان از oftentimes به‌ جای often استفاده کرد.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb A1

بارها، خیلی اوقات، بسی، به کرات، غالب اوقات

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح مقدماتی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

I have often seen him.

بارها او را دیده‌ام.

I often go to his house.

من اغلب به خانه‌ی او می‌روم.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Americans are often tall.

امریکایی‌ها معمولاً بلند‌قامتند.

Old houses are often damp.

خانه‌های قدیمی اکثراً مرطوب‌اند.

You can come as often as you wish.

هرچندبار که دلت بخواهد می‌توانی بیایی.

When it rains the trains are late more often than not.

وقتی که باران می‌آید، قطارها اکثر اوقات تأخیر دارند.

How often do you see your dentist?

هرچند وقت یک‌بار پیش دندانپزشک می‌روی؟

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد often

  1. adverb frequently
    Synonyms:
    repeatedly regularly usually much again and again time and again time after time over and over generally a number of times oftentimes অফttimes many a time recurrently
    Antonyms:
    rarely infrequently seldom

Collocations

as often as

هرچندبار که، هرچقدر که، هروقت که

every so often

هرچند وقت یک‌بار، گهگاه

how often?

چندوقت یک‌بار؟

Idioms

as often as not (more often than not)

اکثراً، بیشتر اوقات

ارجاع به لغت often

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «often» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/often

لغات نزدیک often

پیشنهاد بهبود معانی