امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Rarely

ˈrerli ˈreəli
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more rarely
  • صفت عالی:

    most rarely

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb B1
به‌ ندرت، کم، کمتر، استثنائی، به‌ طور فوق‌العاده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- He rarely goes out of the house.
- او به‌ ندرت از خانه بیرون می‌رود.
- I see him rarely anymore.
- دیگر خیلی کم او را می‌بینم.
- She played the piano so rarely that everyone was filled with admiration.
- او چنان عالی پیانو زد که همه غرق تحسین شدند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rarely

  1. adverb not often; exceptionally
    Synonyms: almost never, barely, extra, extraordinarily, extremely, finely, hardly, hardly ever, infrequently, little, notably, now and then, once in a while, once in blue moon, on rare occasions, remarkably, scarcely ever, seldom, singularly, uncommon, uncommonly, unfrequently, unoften, unusually
    Antonyms: frequently, regularly

لغات هم‌خانواده rarely

ارجاع به لغت rarely

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rarely» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rarely

لغات نزدیک rarely

پیشنهاد بهبود معانی