امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Rarity

ˈrerət̬i ˈreərəti
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    rarities

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C1
کمیابی، کمی، ندرت، نایابی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- In this region earthquakes happen with extreme rarity.
- در این سرزمین زلزله بسیار به‌ندرت رخ می‌دهد.
- The rarity of a unicorn is a popular theme in mythology.
- کمیابی اسب تک‌شاخ مضمونی مشهور در اسطوره‌شناسی است.
noun countable
چیز نایاب یا نادر، تحفه، چیز کمیاب
- The professor's extensive knowledge on that subject was a rarity among his colleagues.
- دانش وسیع استاد درمورد آن موضوع بین همکارانش کمیاب بود.
- Snow is a rarity here.
- در اینجا برف نادر است.
- He has collected many rarities of art.
- او نوادر هنری فراوانی را گردآوری کرده‌ است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rarity

  1. noun Infrequency
    Synonyms: rareness, scarcity, uncommonness, infrequency
  2. noun A phenomenon
    Synonyms: curiosity, oddity, wonder, anomaly, one-of-a-kind, antique, curio, tenuity, collector's item, infrequence, scarcity, oddment, low density, peculiarity

لغات هم‌خانواده rarity

ارجاع به لغت rarity

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rarity» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rarity

لغات نزدیک rarity

پیشنهاد بهبود معانی