فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Rarity

ˈrerət̬i ˈreərəti

شکل جمع:

rarities

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C1

کمیابی، کمی، ندرت، نایابی

In this region earthquakes happen with extreme rarity.

در این سرزمین زلزله بسیار به‌ندرت رخ می‌دهد.

The rarity of a unicorn is a popular theme in mythology.

کمیابی اسب تک‌شاخ مضمونی مشهور در اسطوره‌شناسی است.

noun countable

چیز نایاب یا نادر، تحفه، چیز کمیاب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

The professor's extensive knowledge on that subject was a rarity among his colleagues.

دانش وسیع استاد درمورد آن موضوع بین همکارانش کمیاب بود.

Snow is a rarity here.

در اینجا برف نادر است.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

He has collected many rarities of art.

او نوادر هنری فراوانی را گردآوری کرده‌ است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rarity

  1. noun infrequency
    Synonyms:
    inrequency scarcity rareness uncommonness
  1. noun a phenomenon
    Synonyms:
    wonder anomaly peculiarity oddity curiosity one-of-a-kind scarcity infrequence oddment curio collector's item antique low density tenuity

لغات هم‌خانواده rarity

  • noun
    rarity

ارجاع به لغت rarity

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rarity» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rarity

لغات نزدیک rarity

پیشنهاد بهبود معانی