شکل جمع:
curiositiesکنجکاوی، فضولی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
His behavior aroused my curiosity.
رفتار او کنجکاوی مرا برانگیخت.
Out of curiosity, she read the letter sent to her brother.
از روی کنجکاوی نامهای را که برای برادرش فرستاده شده بود، خواند.
the neighbors' curiosity
فضولی همسایهها
Curiosity killed the cat.
فضولی موقوف.
چیز عجیب، بدیع، پدیدهی شگرف
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
curiosities of nature
عجایب طبیعت
a curiosity of the literary world
بدیعی از دنیای ادبیات
be eaten up with jealousy (or desire or curiosity)
سخت دستخوش حسادت (یا میل یا کنجکاوی) شدن
فضولی موقوف، فضولی ممنوع
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «curiosity» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/curiosity