فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Monstrosity

mɑːnˈstrɑːsət̬i mɒnˈstrɒsəti
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun
    هیولایی، بی‌عاطفگی، شرارت بسیار، هیولا
    • - the monstrosity of those war crimes
    • - شقاوت آن جنایات زمان جنگ
    • - The newly-built hospital is a monstrosity.
    • - بیمارستان تازه‌ساز، بزرگ و بدقواره است.
    • - We must control this monstrosity which goes under the name of bureaucracy.
    • - بایستی این هیولا را که دیوان سالاری نام دارد مهار کنیم.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد monstrosity

  1. noun freak
    Synonyms: abnormality, atrocity, deformity, dreadfulness, enormity, eyesore, freakishness, frightfulness, grotesqueness, heinousness, hideousness, horror, monster, mutant, mutation

ارجاع به لغت monstrosity

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «monstrosity» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/monstrosity

لغات نزدیک monstrosity

پیشنهاد بهبود معانی