با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Horror

ˈhɔːrər / / ˈhɑː- ˈhɒrə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    horrors

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun B2
دهشت، ترس، خوف، وحشت، مورمور، بیزاری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- They looked at the executioner with horror.
- آنان با ترس و بیزاری به جلاد نگاه می‌کردند.
- Her astonishment gave place to horror.
- بهت او تبدیل به وحشت شد.
- horror movies
- فیلم‌های ترسناک
- His little brother is a right little horror.
- برادر خردسالش واقعاً شیطان است.
- Standing in front of a large group gives me the horrors.
- ایستادن در جلو یک گروه بزرگ مرا سخت دچار وحشت می‌کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد horror

  1. noun fear, revulsion
    Synonyms: abhorrence, abomination, alarm, antipathy, apprehension, aversion, awe, chiller, consternation, detestation, disgust, dislike, dismay, dread, fright, hate, hatred, loathing, monstrosity, panic, repugnance, terror, trepidation
    Antonyms: beauty, delight, miracle, pleasure, wonder

Idioms

  • the horrors

    (عامیانه) وحشت‌زدگی، دلهره

ارجاع به لغت horror

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «horror» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/horror

لغات نزدیک horror

پیشنهاد بهبود معانی