شکل جمع:
abominationsزشتی، پلیدی، نفرت، کراهت، نجاست، عمل شنیع
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Visiting all those quarrelsome relatives was an abomination.
دیدار آن خویشاوندان شرور نفرتانگیز بود.
متنفر بودن (از)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «abomination» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/abomination