گذشتهی ساده:
shamedشکل سوم:
shamedسومشخص مفرد:
shamesوجه وصفی حال:
shamingشکل جمع:
shamesشرم، خجالت، شرمساری، آزرم، ننگ، عار، شرمندگی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
She felt no shame for what she had done.
از آنچه که کرده بود شرم نداشت.
have you no shame!
خجالت نمیکشی!
He brought shame to his family.
موجب ننگ خانوادهی خود شد.
it is a shame if Iran is destroyed ...
دریغ است ایران که ویران شود ...
What a shame, if he were alive he would enjoy this scene.
صد افسوس، اگر زنده بود از این صحنه لذت میبرد.
It is a shame that he wasn't told.
تأسفآور است که به او گفته نشده بود.
شرمنده کردن، خجالت دادن، ننگین کردن، کنف کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Akbar's father shamed him for playing with dolls.
پدر اکبر او را بهدلیل اینکه عروسک بازی کرده بود، کنف کرد.
His father shamed him into studying harder.
پدرش بهزور خجالت او را وادار کرد که بیشتر درس بخواند.
خجالت دارد!، خجالت نمیکشی!، حیا کن!
1- خجالتزده کردن، شرمسار کردن، شرمگین کردن، کنف کردن، خیط کردن 2- سبقت گرفتن، برتری یافتن، پیشی جستن، خیلی بهتربودن (از)
خجالت بکش! (یا بکشند و غیره)، خجلت دارد!
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «shame» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/shame