رسوایی، ننگ، خفت، بیآبرویی، مذمت، ملامت، سرکوفت، شرمندگی، زشتی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His evil deeds incurred opprobrium.
اعمال بد او رسوایی به بار آورد.
Ignorance of grammar has always been a cause for opprobrium.
ندانستن دستور زبان همیشه موجب خفت بوده است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «opprobrium» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/opprobrium