با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Ignominy

ˈɪɡnəmɪni ˈɪɡnəmɪni
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun
    بدنامی، رسوایی، افتضاح، خواری، کار زشت
    • - the ignominy of being imprisoned for theft
    • - رسوایی زندانی شدن به‌دلیل دزدی
    • - the ignominy of escaping from the battlefront
    • - عمل ننگین فرار از جبهه‌ی جنگ
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد ignominy

  1. noun offensive behavior
    Synonyms: lowness, baseness, sordidness, disgrace, meanness
  2. noun shame
    Synonyms: mortification, dishonor, humiliation, disrepute, disgrace

ارجاع به لغت ignominy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ignominy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ignominy

لغات نزدیک ignominy

پیشنهاد بهبود معانی