با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!
دریافت هدیه

    Disrepute

    ˌdɪsrɪˈpjuːt ˌdɪsrɪˈpjuːt
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی

    noun
    بی‌آبرویی، بدنامی، رسوایی، بی‌احترامی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد disrepute

    1. noun dishonor, shame
      Synonyms: blemish, blot, brand, cloud, discredit, disesteem, disfavor, disgrace, ignominy, ill fame, ill favor, ill repute, infamy, ingloriousness, notoriety, obloquy, odium, opprobrium, reproach, scandal, scar, slur, smear, spot, stain, stigma, taint, unpopularity
      Antonyms: esteem, good reputation, honor

    Idioms

    • fall into disrepute

      دچار بدنامی و رسوایی شدن، بی‌اعتبار شدن

    لغات هم‌خانواده disrepute

    ارجاع به لغت disrepute

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «disrepute» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/disrepute

    لغات نزدیک disrepute

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی