گذشتهی ساده:
taintedشکل سوم:
taintedسومشخص مفرد:
taintsوجه وصفی حال:
taintingشکل جمع:
taintsلکه دار کردن، رنگ کردن، آلوده شدن، لکه، ملو کردن، فاسد کردن، عیب
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
meat free from taint
گوشت بیعیب (سالم)
Repentance removes all taints of sin.
توبه همهی لکههای گناه را میزداید.
That scandal tainted his reputation.
آن افتضاح شهرت او را لکهدار کرد.
a society tainted with fascism
جامعهای که فاشیسم بر آن اثر سوء گذاشته است
tainted meat
گوشت فاسد
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «taint» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/taint