گذشتهی ساده:
infectedشکل سوم:
infectedسومشخص مفرد:
infectsوجه وصفی حال:
infectingآلوده کردن (هوا و آب و غیره)، عفونی کردن (زخم)، موجب عفونت چیزی شدن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
The polluted river water can infect nearby wells.
آب آلودهی رودخانه میتواند چاههای مجاور را آلوده کند.
The bacteria from the dirty knife infected the wound.
باکتریهای چاقوی کثیف زخم را عفونی کردند.
مبتلا کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Mosquitoes infected the soldiers with malaria.
پشهها سربازان را به مالاریا مبتلا کردند.
The virus was able to infect a large portion of the population due to its high transmission rate.
این ویروس به دلیل سرعت بالای انتقال توانست بخش بزرگی از جمعیت را مبتلا کند.
کامپیوتر آلوده کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کامپیوتر
The virus infected my computer and caused it to crash.
ویروس کامپیوتر من را آلوده کرد و باعث از کار افتادن آن شد.
Be careful not to infect your computer by downloading unknown files.
مراقب باشید کامپیوتر خود را با دانلود فایلهای ناشناس آلوده نکنید.
سرایت دادن، اثر گذاشتن بر، تحت تأثیر قرار دادن (در مورد شور و شادی و غیره)
His energy and cheerfulness infected the whole group.
حرارت و شادی او به همهی گروه سرایت کرد.
The nurse infected the children with a sense of guilt.
پرستار کودکان را دچار احساس گناه کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «infect» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/infect