امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Infectious

ɪnˈfekʃəs ɪnˈfekʃəs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C2
واگیر، عفونی، مسری، فاسد‌کننده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- an infectious disease
- بیماری عفونی
- AIDS is highly infectious.
- ایدز بسیار واگیردار است.
- Fear is infectious.
- ترس مسری است.
- infectious good humor
- شوخ‌دلی همه‌گیر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد infectious

  1. adjective catching, spreading
    Synonyms: communicable, contagious, contaminating, corrupting, defiling, diseased, epidemic, infective, mephitic, miasmic, noxious, pestilent, pestilential, poisoning, polluting, toxic, transferable, transmittable, virulent, vitiating
    Antonyms: antiseptic, germless, harmless, non-infectious, uncommunicable, uncontagious

لغات هم‌خانواده infectious

ارجاع به لغت infectious

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «infectious» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/infectious

لغات نزدیک infectious

پیشنهاد بهبود معانی