فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Contagious

kənˈteɪdʒəs kənˈteɪdʒəs

صفت تفضیلی:

more contagious

صفت عالی:

most contagious

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective

پزشکی واگیردار، مُسری (بیماری، هیجان، خنده و غیره)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی پزشکی

مشاهده

contagious laughter

خنده‌ی واگیر مانند، خنده‌ی القایی

Cancer is not contagious.

سرطان واگیردار نیست.

adjective

پزشکی (شخص) آلوده، سرایت‌دهنده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد contagious

  1. adjective communicable
    Synonyms:
    catching infectious transmissible spreading transmittable deadly poisonous epidemic endemic pestilential pestiferous inoculable taking impartible epizootic
    Antonyms:
    noncommunicable

Collocations

contagious abortion

(دامداری) بچه‌اندازی مسری (که نوعی بروسلوز بوده و مسری است)

ارجاع به لغت contagious

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «contagious» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/contagious

لغات نزدیک contagious

پیشنهاد بهبود معانی