فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Contagious

kənˈteɪdʒəs kənˈteɪdʒəs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more contagious
  • صفت عالی:

    most contagious

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    پزشکی واگیردار، مُسری (بیماری، هیجان، خنده و غیره)
    • - contagious laughter
    • - خنده‌ی واگیر مانند، خنده‌ی القایی
    • - Cancer is not contagious.
    • - سرطان واگیردار نیست.
  • adjective
    پزشکی (شخص) آلوده، سرایت‌دهنده
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد contagious

  1. adjective communicable
    Synonyms: catching, deadly, endemic, epidemic, epizootic, impartible, infectious, inoculable, pestiferous, pestilential, poisonous, spreading, taking, transmissible, transmittable
    Antonyms: noncommunicable

Collocations

  • contagious abortion

    (دامداری) بچه‌اندازی مسری (که نوعی بروسلوز بوده و مسری است)

ارجاع به لغت contagious

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «contagious» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/contagious

لغات نزدیک contagious

پیشنهاد بهبود معانی