امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Transmissible

trænsˈmɪsəbəl trænzˈmɪsəbl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
فرافرستادنی، فرستادنی، انتقال‌پذیر، قابل سرایت، مسری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد transmissible

  1. adjective Inherited or inheritable by established rules (usually legal rules) of descent
    Synonyms:
    hereditary familial ancestral genetic inherited patrimonial transmitted
  1. adjective (of disease) capable of being transmitted by infection
    Synonyms:
    catching communicable contagious contractable transmittable

ارجاع به لغت transmissible

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «transmissible» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/transmissible

لغات نزدیک transmissible

پیشنهاد بهبود معانی