شکل جمع:
transmissionsمخابره، پخش، ارسال، انتقال
We experienced a brief interruption during the live transmission.
ما درطول پخش زنده، وقفهی کوتاهی را تجربه کردیم.
The satellite ensures reliable transmission of data across continents.
ماهواره، انتقال مطمئن دادهها را در سراسر قارهها تضمین میکند.
The quality of the transmission was affected by the storm.
کیفیت مخابره تحتتأثیر طوفان قرار گرفت.
Secure transmission protocols are essential for protecting sensitive information.
پروتکلهای ارسال امن برای محافظت از اطلاعات حساس، ضروری هستند.
انتقال، سرایت، پخش (از شخص به شخصی دیگر)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The transmission of knowledge from one generation to another is essential for cultural development.
انتقال دانش از نسلی به نسل دیگر برای توسعهی فرهنگی ضروری است.
Effective public health measures are essential to control the transmission of diseases.
اقدامات مؤثر بهداشت عمومی برای کنترل پخش بیماریها، ضروری است.
The transmission of cultural values occurs through education and family traditions.
انتقال ارزشهای فرهنگی ازطریق آموزش و سنتهای خانوادگی صورت میگیرد.
جعبهدنده، گیربُکس (سیستم انتقال نیرو)
The car has an automatic transmission for a smoother driving experience.
این خودرو دارای جعبهدندهی اتوماتیک است تا تجربهی رانندگی روانتری داشته باشد.
The car had a faulty transmission, so it wouldn't shift gears properly.
خودرو گیربکس معیوبی داشت، بنابراین دندهها بهدرستی عوض نمیشدند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «transmission» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/transmission