امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Conductance

kənˈdʌktəns kənˈdʌktəns
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

noun
میزان هدایت، میزان رسانایی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
noun
رسانایی، ضریب هدایت، قدرت هدایت، هدایت، انتقال
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد conductance

  1. A measure of the ability of a material to carry electric current. For direct current, conductance is called conductivity and is equal to 1/R, where R is the resistance of the material. For alternating current, conductance is called admittance . Conductance is measured in mhos.
    Synonyms:
    mho photoconduction superconductivity
  1. adjective
    Synonyms:
    dielectric

ارجاع به لغت conductance

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «conductance» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/conductance

لغات نزدیک conductance

پیشنهاد بهبود معانی