امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Transmitter

trænsˈmɪtər trænzˈmɪtə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

noun
انتقال‌دهنده، منتقل‌کننده، فرستنده، فرا‌فرست

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
noun
مخابره کننده، فرستنده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد transmitter

  1. noun set used to broadcast radio or tv signals
    Synonyms:
    sender
  1. noun any agent (person or animal or microorganism) that carries and transmits a disease
    Synonyms:
    vector conductor carrier wire aerial

لغات هم‌خانواده transmitter

ارجاع به لغت transmitter

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «transmitter» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/transmitter

لغات نزدیک transmitter

پیشنهاد بهبود معانی