فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Transmitter

trænsˈmɪtər trænzˈmɪtə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

  • noun
    انتقال‌دهنده، منتقل‌کننده، فرستنده، فرا‌فرست
  • noun
    مخابره کننده، فرستنده
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد transmitter

  1. noun Set used to broadcast radio or tv signals
    Synonyms: sender
  2. noun Any agent (person or animal or microorganism) that carries and transmits a disease
    Synonyms: conductor, aerial, vector, wire

لغات هم‌خانواده transmitter

ارجاع به لغت transmitter

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «transmitter» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/transmitter

لغات نزدیک transmitter

پیشنهاد بهبود معانی