با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Carrier

ˈkeriər ˈkæriə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    carriers

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    حامل، حمل‌کننده، باربر، پیک
    • - The truck driver acted as a carrier for the shipment of goods.
    • - راننده‌ی کامیون به عنوان حامل برای حمل کالا عمل می‌کرد.
    • - My dad works as a carrier for a shipping company.
    • - پدرم به عنوان باربر برای یک شرکت کشتیرانی کار می‌کند.
  • noun countable
    شرکت حمل‌ونقل (هواپیمایی)
    • - The carrier announced new routes to popular vacation destinations.
    • - این شرکت حمل‌ونقل مسیرهای جدید به مقصدهای محبوب زمان تعطیلات را اعلام کرد.
    • - The carrier's fleet of airplanes was undergoing maintenance.
    • - ناوگان هواپیماهای این شرکت حمل‌نقل در حال تعمیر و نگهداری بود.
  • noun countable
    بر (در ترکیب)
    • - the helicopter carrier
    • - ناو هلیکوپتربر
    • - The troop carrier was filled with soldiers ready to be transported to their destination.
    • - نیروبر مملو از سربازانی بود که آماده‌ی انتقال به مقصد بودند.
  • noun countable
    ناو هواپیمابر (aircraft carrier)
    • - The carrier was home to a fleet of fighter jets and helicopters.
    • - این ناو هواپیمابر محل استقرار ناوگانی از جنگنده‌ها و بالگردها بود.
    • - The carrier's deck was filled with planes ready to take off for a mission.
    • - عرشه‌ی ناو هواپیمابر پر از هواپیماهایی بود که آماده‌ی پرواز برای انجام مأموریت بودند.
  • noun countable
    شرکت خدمات ارتباطی
    • - My carrier offers unlimited data.
    • - شرکت خدمات ارتباطی من دیتای نامحدود را عرضه می‌کند.
    • - I need to contact my carrier to inquire about upgrading my phone.
    • - باید با شرکت خدمات ارتباطی خودم تماس بگیرم تا در مورد ارتقای تلفن خود سؤال کنم.
  • noun countable
    انگلیسی بریتانیایی کیسه‌ی پلاستیکی
    • - The cashier handed me a carrier.
    • - صندوقدار یک کیسه‌ی پلاستیکی به من داد.
    • - The carrier was sturdy and could hold a lot of items without tearing.
    • - کیسه‌ی پلاستیکی محکم بود و می‌توانست بسیاری از وسایل را بدون پاره شدن در خود نگه دارد.
  • noun countable
    پزشکی ناقل
    • - The carrier of the flu virus can easily transmit it to others through coughing or sneezing.
    • - ناقل ویروس آنفلوانزا می‌تواند آن را به‌راحتی از طریق سرفه یا عطسه به دیگران منتقل کند.
    • - The carrier of the HIV virus took precautions to ensure they did not pass it on to their partner.
    • - ناقل ویروس اچ‌آی‌وی اقدامات احتیاطی را انجام داد تا مطمئن شود که آن را به شریک زندگی‌اش منتقل نمی‌کند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد carrier

  1. noun one who carries or transmits something
    Synonyms: courier, delivery person, bearer, messenger, transporter, shipper, mail carrier, letter carrier
  2. noun a ship that carries airplanes
    Synonyms: aircraft carrier, flattop, warship

ارجاع به لغت carrier

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «carrier» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/carrier

لغات نزدیک carrier

پیشنهاد بهبود معانی