آرایش و پیرایش مدل مو (معمولا مردانه و قسمت بالای مو صاف میباشد)
He walked into the barbershop and asked for a flattop.
وارد آرایشگاه شد و یک مدل موی صاف خواست.
The hairstylist skillfully sculpted the man's hair into a flawless flattop.
آرایشگر بهطرز ماهرانهای موهای این مرد را به صورت مدل صاف بینقصی درآورد.
ناو هواپیمابر
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The flattop sailed through the open sea.
ناو هواپیمابر در دریای آزاد عبور کرد.
The flattop dominated the horizon, a symbol of naval power.
ناو هواپیمابر، نمادی از قدرت دریایی، بر افق تسلط داشت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «flattop» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/flattop