فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Carried Out

kɛriːd aʊt ˈkærid aʊt

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B1

انجام‌شده، محقق‌شده، پیاده‌سازی‌شده، صورت‌گرفته

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

The carried out experiment yielded surprising results.

آزمایش انجام‌شده نتایج شگفت‌انگیزی داشت.

The carried out mission was a success, with all objectives completed.

مأموریت انجام‌شده یک موفقیت بود و همه‌ی اهداف محقق شدند.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت carried out

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «carried out» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/carried-out

لغات نزدیک carried out

پیشنهاد بهبود معانی