Warship

ˈwɔːrʃɪp ˈwɔːˌʃɪp
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
( vessel war =) کشتی جنگی، ناو جنگی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد warship

  1. noun A government ship that is available for waging war
    Synonyms: frigate, gunboat, battleship, fighting ship, destroyer, man-of-war, armored vessel, corvette, submarine, cruiser, war vessel, cutter, dreadnaught, ship-of-the-line, dreadnought, combat ship

ارجاع به لغت warship

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «warship» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/warship

لغات نزدیک warship

پیشنهاد بهبود معانی