فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Submarine

ˈˈsʌb.məˌrin ˈsʌb.məˌriːn

شکل جمع:

submarines

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective noun countable

زیردریایی

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

an atomic submarine

زیردریایی اتمی

The submarine crew embarked on a covert mission to gather intelligence.

خدمه‌ی زیردریایی ماموریتی مخفیانه برای جمع‌آوری اطلاعات را آغاز کرد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The submarine's hull was painted a sleek shade of gray.

بدنه‌ی زیردریایی با رنگ خاکستری براق رنگ‌آمیزی شده بود.

The submarine hatch opened, revealing the underwater world below.

دریچه‌ی زیردریایی باز شد و دنیای زیر آب را آشکار کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد submarine

  1. noun sub
    Synonyms:
    U-boat submersible underwater craft nuclear submarine underwater robot
  1. noun sandwich
    Synonyms:
    sub hero hoagie grinder torpedo

ارجاع به لغت submarine

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «submarine» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/submarine

لغات نزدیک submarine

پیشنهاد بهبود معانی