با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Messenger

ˈmesɪndʒər ˈmesɪndʒə / / -sn-
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    messengers

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
پیغام‌آور، پیک، فرستاده، رسول

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The queen's messenger entered the city carrying several important letters.
- پیک ملکه با چندین نامه‌ی مهم به شهر وارد شد.
- I come to you as a messenger of good will.
- من به‌عنوان پیام‌رسان حسن‌نیت نزد شما می‌آیم.
- a messenger of God
- رسول خدا
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد messenger

  1. noun person carrying information to another
    Synonyms: agent, ambassador, bearer, carrier, commissionaire, courier, crier, delegate, delivery person, detachment, detail, dispatcher, emissary, envoy, errand person, flag-bearer, forerunner, go-between, gofer, harbinger, herald, intermediary, mediator, minister, post, precursor, prophet, runner, schlepper
    Antonyms: receiver

ارجاع به لغت messenger

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «messenger» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/messenger

لغات نزدیک messenger

پیشنهاد بهبود معانی