شکل جمع:
runnersدونده (بهویژه در مسابقات)
Runners need strong discipline and endurance.
دوندهها به انضباط و استقامت بالایی نیاز دارند.
He became a professional runner after winning several local races.
او پساز پیروزی در چند مسابقهی محلی، دوندهی حرفهای شد.
اسب مسابقه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Several well-known runners are competing in today’s race.
چند اسب معروف در مسابقهی امروز شرکت دارند.
The runner stumbled slightly but regained its pace.
اسب مسابقه کمی لغزید اما دوباره به سرعت قبلی برگشت.
پادو، پیغامرسان
The runner collected payments from the shops and returned them to the boss.
پادو پولها را از مغازهها جمع میکرد و به رئیس برمیگرداند.
In his early days on Wall Street, he worked as a runner.
در روزهای اولیهاش در والاستریت، بهعنوان پادو کار میکرد.
کفش دو، کفش رانینگ
My old runners are worn out. I need to replace them soon.
کفشهای دوی قدیمیام خراب شدهاند. باید زودتر جایگزینشان کنم.
These runners are so comfortable I wear them even when I'm not exercising.
این کفشهای رانینگ آنقدر راحت هستند که حتی وقتی ورزش نمیکنم هم میپوشمشان.
ورزش رانر (در ورزشی مثل راگبی، کسی که با توپ به جلو حمله میکند)
The runner slipped and lost the ball in a crucial moment.
رانر لیز خورد و در لحظهای حیاتی توپ را از دست داد.
The coach is training a new runner for the offensive lineup.
مربی درحال آموزش رانری جدید برای خط حمله است.
تیغه (در جلوی سورتمه)
Make sure the runners are aligned before going downhill.
قبلاز پایین رفتن از سراشیبی، مطمئن شو که تیغههای سورتمه تراز هستند.
The wooden sled had metal runners for smooth gliding over snow.
سورتمهی چوبی دارای تیغههای فلزی برای حرکت روان روی برف بود.
رانر (پارچهی نواری برای تزئین میز)
همچنین میتوان از table runner استفاده کرد.
You can use a table runner even without a full tablecloth for a modern look.
حتی بدون استفاده از رومیزی کامل، میتوان از رانر برای ظاهری مدرن استفاده کرد.
They changed the runner every season to match the new décor.
آنها هر فصل رانر را عوض میکردند تا با دکور جدید هماهنگ باشد.
فرش رانر (نوعی فرش باریک که روی پلهها یا در راهرو استفاده میشود)
I bought a non-slip runner for the wooden stairs.
فرش رانر ضد لغزشی برای پلههای چوبی خریدم.
A red runner stretched down the hallway, giving it a cozy look.
رانر قرمز باریکی درطول راهرو پهن شده بود و ظاهری دلنشین به آن داده بود.
ساقهی رونده
Gardeners often cut off runners to control plant growth.
باغبانها اغلب ساقههای رونده را برای کنترل رشد گیاه قطع میکنند.
Each runner can grow into a new plant.
هر ساقهی رونده میتواند به گیاهی جدید تبدیل شود.
قاچاقچی (اسلحه یا مواد مخدر)
Police believe the runner is part of a larger smuggling network.
پلیس معتقد است که این قاچاقچی عضوی از شبکهی بزرگ قاچاق است.
The runner was caught with a large amount of heroin hidden in his car.
قاچاقچی با مقدار زیادی هروئین که در ماشینش پنهان کرده بود، دستگیر شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «runner» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/runner