فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Contestant

kənˈtestnt kənˈtestnt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    contestants

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable C1
    شرکت‌کننده (در مسابقه و غیره)، حریف، رقیب، مدعی، دادخواه، ستیزه‌جو، مسابقه‌دهنده، مدافع
    • - The contestants were all Iranians.
    • - همه‌ی مسابقه‌دهندگان ایرانی بودند.
    • - the contestant parties in a court action
    • - طرفین دعوی در محاکمه
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد contestant

  1. noun competitor
    Synonyms: adversary, antagonist, aspirant, battler, candidate, challenger, combatant, contender, contester, dark horse, disputant, entrant, favorite, hopeful, member, participant, player, rival, scrapper, team member, warrior

ارجاع به لغت contestant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «contestant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/contestant

لغات نزدیک contestant

پیشنهاد بهبود معانی