فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Entrant

ˈentrənt ˈentrənt

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun

وارد‌شونده، داوطلب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

There were thirty entrants for the beauty contest.

مسابقه‌ی زیبایی سی شرکت‌کننده داشت.

Women entrants to the naval academy.

زنانی که تازه وارد دانشکده‌ی نیروی دریایی شده‌اند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد entrant

  1. noun person entering competition, starting new activity
    Synonyms:
    beginner newcomer participant competitor contestant candidate player entry novice aspirant initiate convert rival new member incomer probationer tenderfoot petitioner solicitor
    Antonyms:
    spectator fan

لغات هم‌خانواده entrant

  • verb - intransitive
    enter

ارجاع به لغت entrant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «entrant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/entrant

لغات نزدیک entrant

پیشنهاد بهبود معانی