با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Candidate

ˈkændədət / / ˈkændədeɪt ˈkændədət
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    candidates

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
داوطلب، خواهان، نامزد، کاندید

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- the Democratic candidate for the presidency of the United States
- نامزد حزب دموکرات برای ریاست جمهوری امریکا
- a candidate for admission to our club
- خواهان عضویت در باشگاه ما
- This play is a candidate for the prize.
- این نمایشنامه نامزد دریافت جایزه است.
- He seems to be a candidate for the penitentiary.
- چنین پیداست که روزی سر و کارش به ندامتگاه خواهد افتاد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد candidate

  1. noun person desiring political office, job
    Synonyms: applicant, aspirant, bidder, claimant, competitor, contender, contestant, dark horse, entrant, favorite son, handshaker, hopeful, job-hunter, nominee, office-seeker, petitioner, possibility, possible choice, pothunter, runner, seeker, solicitant, stumper, successor, suitor, whistle-stopper, write-in

ارجاع به لغت candidate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «candidate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/candidate

لغات نزدیک candidate

پیشنهاد بهبود معانی