آخرین به‌روزرسانی:

Suitor

ˈsuːtər ˈsuːtə / / ˈsjuː- ˈsuːtə / / ˈsjuː-

معنی و نمونه‌جمله

noun

خواستگاری کردن، عشق‌بازی کردن، عرض حال دهنده، مدعی، خواستگار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

one of your daughter's suitors

یکی از خواستگاران دختر شما

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد suitor

  1. noun person who desires another
    Synonyms:
    lover boyfriend girlfriend date man woman admirer follower beau courter cavalier paramour wooer swain supplicant

ارجاع به لغت suitor

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «suitor» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/suitor

لغات نزدیک suitor

پیشنهاد بهبود معانی