فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Admirer

ədˈmaɪrər ədˈmaɪərə

شکل جمع:

admirers

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

تحسین‌کننده، ستاینده

He's always been an admirer of classical music.

او همیشه از تحسین‌کنندگان موسیقی کلاسیک بوده است.

The artist had an admirer who never missed one of her exhibitions.

این هنرمند ستاینده‎‌ای داشت که هرگز یکی از نمایشگاه‌های او را از دست نداد.

noun countable

قدیمی شیفته، دلباخته

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

The anonymous admirer left a bouquet of roses on her doorstep.

شیفته‌ی ناشناس دسته‌گل رز را در جلو در خانه‌اش گذاشت.

Her admirer sent love letters.

دلباخته‌ی او نامه‌های عاشقانه فرستاد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد admirer

  1. noun person who holds someone in high regard
    Synonyms:
    supporter follower lover fan adherent believer enthusiast devotee partisan disciple boyfriend girlfriend sweetheart beau suitor fancier worshiper booster patron rooter groupie hound buff nut freak junkie fiend bug cat swain wooer
    Antonyms:
    opponent enemy critic

لغات هم‌خانواده admirer

ارجاع به لغت admirer

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «admirer» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/admirer

لغات نزدیک admirer

پیشنهاد بهبود معانی