با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Follower

ˈfɑːloʊər ˈfɒləʊə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    followers

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C2
دنبالگر، پیرو

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- one of Mossadegh's followers
- یکی از پیروان مصدق
- leader and follower
- پیشوا و پیرو
- He was a follower of Shaikh Bahai.
- او از مریدان شیخ بهایی بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد follower

  1. noun person who believes or has great interest
    Synonyms: addict, adherent, admirer, advocate, apostle, attendant, backer, believer, bootlicker, buff, client, cohort, companion, convert, copycat, devotee, disciple, fan, fancier, freak, habitué, hanger-on, helper, imitator, lackey, member, minion, parasite, participant, partisan, patron, promoter, proselyte, protégé, pupil, representative, satellite, sectary, servant, sidekick, stooge, supporter, sycophant, toady, vassal, votary, worshiper, zealot
    Antonyms: leader

لغات هم‌خانواده follower

ارجاع به لغت follower

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «follower» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/follower

لغات نزدیک follower

پیشنهاد بهبود معانی