آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲ تیر ۱۴۰۴

    Client

    ˈklaɪənt ˈklaɪənt

    شکل جمع:

    clients

    معنی client | جمله با client

    noun countable B2

    مشتری

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه

    مشاهده

    Several large companies are the clients of this advertising agency.

    چندین شرکت بزرگ مشتری این آژانس تبلیغاتی هستند.

    The sales team worked hard to attract new clients.

    تیم فروش برای جذب مشتریان جدید سخت تلاش کردند.

    noun countable

    حقوق موکل

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی حقوق

    مشاهده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام

    Doctors have patients but lawyers have clients.

    دکترها مریض دارند؛ ولی وکلا موکل.

    The lawyer's client was accused of a serious crime.

    موکل وکیل به جنایتی بزرگ متهم شد.

    noun countable

    کامپیوتر کلاینت، کارخواه (نرم‌افزار کاربردی یا سامانه‌ای که از طریق یک شبکه به خدمات یک سامانه‌ی رایانه‌ای دیگر به نام سرور یا کارساز دسترسی دارد)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کامپیوتر

    مشاهده

    The client requested access to a specific file stored on the server.

    کلاینت درخواست دسترسی به یک فایل خاص ذخیره‌شده در سرور را داده است.

    The server has the ability to handle multiple clients simultaneously.

    سرور این قابلیت را دارد که چندین کارخواه را به طور همزمان مدیریت کند.

    noun countable

    مددجو

    The social worker met with her client to discuss her progress in therapy.

    مددکار اجتماعی با مددجوی خود ملاقات کرد تا در مورد پیشرفت او در درمان صحبت کند.

    The client requested a meeting with their case worker.

    مددجو درخواست ملاقات با مددکار پرونده‌ی خود را داشت.

    noun countable

    وابسته

    Russia and her clients

    روسیه و وابستگانش

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد client

    1. noun customer
      Synonyms:
      customer shopper buyer purchaser consumer patient follower dependent patron habitué applicant disciple ward protégé protégée believer front head walk-in chump mark
      Antonyms:
      owner manager

    سوال‌های رایج client

    معنی client به فارسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی Client در زبان فارسی به «مشتری» ترجمه می‌شود.

    واژه‌ی "مشتری" یا همان Client، بسته به زمینه‌ی استفاده، معانی و کاربردهای مختلفی دارد، اما در اصل به شخص یا نهادی اطلاق می‌شود که خدمات یا کالاهایی را از فرد یا سازمانی دیگر دریافت می‌کند. این رابطه معمولاً بر پایه‌ی اعتماد، نیاز و ارائه‌ی ارزش شکل می‌گیرد. نقش مشتری در هر کسب‌وکار یا خدماتی، نقشی محوری و تعیین‌کننده است و رضایت او یکی از اصلی‌ترین شاخص‌های موفقیت به‌شمار می‌آید.

    در دنیای کسب‌وکار، مشتری‌ها ستون اصلی هر تجارت به‌حساب می‌آیند. شرکت‌ها تمام تلاش خود را می‌کنند تا با شناخت دقیق نیازهای مشتری، ارائه‌ی محصولات یا خدمات باکیفیت، و برقراری ارتباط مؤثر، وفاداری مشتری را جلب کنند. رضایت مشتری نه‌تنها به فروش بیشتر منجر می‌شود، بلکه به تبلیغ دهان‌به‌دهان، تصویر برند و بقاء بلندمدت یک کسب‌وکار نیز کمک شایانی می‌کند. امروزه بسیاری از شرکت‌ها با جمع‌آوری داده‌های رفتاری مشتریان، تحلیل‌های دقیقی برای بهبود تجربه‌ی کاربری ارائه می‌دهند.

    در حوزه‌ی فناوری اطلاعات، به‌ویژه در معماری شبکه‌ها و نرم‌افزارها، Client به معنای «کلاینت» یا دستگاه/نرم‌افزاری است که از سرور درخواست خدمات می‌کند. برای مثال، مرورگری مثل Chrome یک کلاینت است که به سروری مثل Google درخواست می‌فرستد و اطلاعات دریافت می‌کند. این مدل ارتباطی که به «مدل کلاینت-سرور» شناخته می‌شود، یکی از پایه‌های اصلی ساختار اینترنت و خدمات آنلاین امروزی است. کلاینت‌ها می‌توانند سبک یا سنگین، وب‌محور یا مبتنی بر اپلیکیشن باشند و نقش آن‌ها در بهره‌برداری از منابع سرور بسیار حیاتی است.

    در خدمات حقوقی، روان‌شناسی، مشاوره و زمینه‌های مشابه نیز واژه‌ی Client به افراد یا نهادهایی اطلاق می‌شود که از تخصص یک حرفه‌ای بهره‌مند می‌شوند. در این موارد، رابطه‌ی میان متخصص و مشتری بسیار حساس‌تر است و اغلب مبتنی بر اعتماد، حفظ حریم خصوصی و رعایت اصول اخلاقی می‌باشد. برای مثال، در روان‌درمانی، واژه‌ی «مراجع» نیز معادل Client به‌کار می‌رود و نشان‌دهنده‌ی تعهد درمان‌گر به درک، حمایت و راهنمایی فرد است.

    همچنین در تبلیغات، بازاریابی و طراحی، Client معمولاً به کارفرمایی اشاره دارد که پروژه یا سفارش مشخصی را به یک آژانس یا فریلنسر واگذار می‌کند. در این رابطه، فهم دقیق نیازهای مشتری، مدیریت توقعات و تحویل نتیجه‌ی رضایت‌بخش، اهمیت فراوانی دارد. در این‌گونه همکاری‌ها، حفظ ارتباط حرفه‌ای و شفافیت در مراحل کار، عامل موفقیت پروژه محسوب می‌شود.

    شکل جمع client چی میشه؟

    شکل جمع client در زبان انگلیسی clients است.

    ارجاع به لغت client

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «client» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/client

    لغات نزدیک client

    • - clicketyclack
    • - clicking sound
    • - client
    • - clientele
    • - cliff
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    garbled gastrointestinal gateway gear up gelatinous out of nowhere over the years Jul jump at jump on the bandwagon Jun juristic just then just as kinda تندیس نفت ماهی آبشش‌آبی ماهی دهان‌کاغذی ماهی گل‌خورک مزین کیقباد یاتاقان نفتالین زعفران لق لحیم میلیارد میلیاردر میلیون
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.