فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Customer

ˈkʌstəmər ˈkʌstəmə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    customers

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable A2
    مشتری
    • - one of the customers of this shop
    • - یکی از مشتریان این مغازه
    • - What a rough customer!
    • - چه آدم خشنی!
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد customer

  1. noun buyer of goods, services
    Synonyms: client, clientele, consumer, habitué, patron, prospect, purchaser, regular shopper
    Antonyms: owner

لغات هم‌خانواده customer

ارجاع به لغت customer

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «customer» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/customer

لغات نزدیک customer

پیشنهاد بهبود معانی