بهطور عادی، معمولاً، عرفاً، عادتاً، مثل همیشه، طبق معمول
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
In our culture, it is customarily rude to interrupt someone while they are speaking.
در فرهنگ ما عرفاً پریدن میان حرف شخص دیگر بیادبانه است.
The employees customarily have a team meeting every Monday morning to discuss the week's goals.
کارمندان معمولاً هر دوشنبه صبح جلسهی تیمی دارند تا درمورد اهداف هفتهشان صحبت کنند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «customarily» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/customarily