فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Customarily

ˌkəstəˈmerəli ˈkʌstəmərəli

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb

به‌طور عادی، معمولاً، عرفاً، عادتاً، مثل همیشه، طبق معمول

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

In our culture, it is customarily rude to interrupt someone while they are speaking.

در فرهنگ ما عرفاً پریدن میان حرف شخص دیگر بی‌ادبانه است.

The employees customarily have a team meeting every Monday morning to discuss the week's goals.

کارمندان معمولاً هر دوشنبه صبح جلسه‌ی تیمی دارند تا درمورد اهداف هفته‌شان صحبت کنند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد customarily

  1. adverb ordinarily; as a rule
    Synonyms:
    usually generally normally commonly regularly frequently habitually routinely conventionally traditionally naturally as a rule consistently as usual wontedly as a matter of course
    Antonyms:
    sometimes occasionally rarely differently divergently

لغات هم‌خانواده customarily

  • adverb
    customarily

ارجاع به لغت customarily

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «customarily» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/customarily

لغات نزدیک customarily

پیشنهاد بهبود معانی