صفت تفضیلی:
more naturallyصفت عالی:
most naturallyبهطور طبیعی، بومیوار، خودبهخود، طبعاً، مسلماً، البته، بدیهی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Sheep are naturally meek animals.
گوسفند بهطورطبیعی حیوانی بیآزار است.
One of the children was naturally good.
یکی از بچهها ذاتی خوب بود.
She did not seem to have died naturally.
بهنظر نمیرسید که به مرگ طبیعی مرده باشد.
the changes that are naturally brought by time
دگرگونیهایی که بهطور طبیعی توسط زمان بهوجود میآیند
My hair curls naturally.
موهای من بهطور طبیعی مجعد میشود.
Naturally, I would be opposed to that measure.
من مسلماً با آن اقدام مخالف خواهم بود.
"Did you win the game?" "Yes, naturally!"
«مسابقه را بردی؟» «بله، البته که بردم!»
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «naturally» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/naturally