با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Readily

ˈredəli ˈredəli
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more readily
  • صفت عالی:

    most readily

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adverb B2
با میل، از روی میل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- He agreed readily.
- بی‌درنگ موافقت کرد.
- she made the proposal, and I readily consented .
- او پیشنهادش را ارائه کرد و من با کمال میل موافقت کردم.
adverb
زود، به‌آسانی، به‌سهولت
- Information can be acquired readily in a library.
- در کتابخانه به‌ آسانی می‌توان اطلاعات به‌‌دست آورد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد readily

  1. adverb quickly; effortlessly
    Synonyms: at once, at the drop of a hat, cheerfully, eagerly, easily, facilely, freely, gladly, hands down, immediately, in a jiffy, in no time, lightly, no sweat, nothing to it, piece of cake, promptly, quick as a wink, right away, slick as whistle, smoothly, speedily, straight away, swimmingly, unhesitatingly, well, willingly, without delay, without demur, without difficulty, without hesitation
    Antonyms: unwillingly

لغات هم‌خانواده readily

ارجاع به لغت readily

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «readily» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/readily

لغات نزدیک readily

پیشنهاد بهبود معانی