با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Speedily

ˈspiːdli ˈspiːdli
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb
به‌سرعت، با سرعت، سریعاً، سریع، تند، بی‌معطلی
- The repairman fixed the broken appliance speedily.
- تعمیرکار دستگاه خراب را به‌سرعت تعمیر کرد.
- The package was delivered speedily.
- بسته بی‌معطلی تحویل داده شد.
- The athlete ran speedily towards the finish line.
- ورزشکار با سرعت به سمت خط پایان دوید.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد speedily

  1. adjective Rapidly
    Synonyms: fast, abruptly
  2. adverb With rapid movements
    Synonyms: quickly, rapidly, chop-chop, apace

لغات هم‌خانواده speedily

ارجاع به لغت speedily

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «speedily» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/speedily

لغات نزدیک speedily

پیشنهاد بهبود معانی