بهسرعت، با سرعت، سریعاً، سریع، تند، بیمعطلی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The repairman fixed the broken appliance speedily.
تعمیرکار دستگاه خراب را بهسرعت تعمیر کرد.
The package was delivered speedily.
بسته بیمعطلی تحویل داده شد.
The athlete ran speedily towards the finish line.
ورزشکار با سرعت به سمت خط پایان دوید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «speedily» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/speedily