فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Abruptly

əˈbrʌptli əˈbrʌptli
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adverb
به‌طور ناگهانی، به‌طور غیرمنتظره‌، ‌به‌طور غیرمترقبه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- The car stopped abruptly in the middle of the road.
- ماشین به‌طور ناگهانی در وسط جاده متوقف شد.
- The weather changed abruptly, and it started to rain heavily.
- هوا به‌طور ناگهانی تغییر کرد و باران شدیدی باریدن گرفت.
- Their friendship ended abruptly after the argument.
- پس‌از آن مشاجره، دوستی‌شان به‌طور غیرمنتظره‌ای تمام شد.
adverb
با بی‌ادبی، با سردی، با برخوردی خشک، با برخوردی غیرصمیمانه
- She ended the conversation abruptly and walked away.
- او با سردی مکالمه را تمام کرد و رفت.
- The manager abruptly told the employee to leave the room.
- مدیر با بی‌ادبی به کارمند گفت که اتاق را ترک کند.
- When I asked him a question, he replied abruptly without even looking at me.
- هنگامی که از او سؤال پرسیدم، با برخوردی خشک و بدون اینکه حتی نگاهم کند، پاسخ داد.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت abruptly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «abruptly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/abruptly

لغات نزدیک abruptly

پیشنهاد بهبود معانی