فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Abruption

əˈbrʌpʃən əˈbrʌpʃən

شکل جمع:

abruptions

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable

پزشکی دکولمان جفت (جدا شدن جفت از رحم)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی پزشکی

مشاهده

The doctor monitored her closely to prevent placental abruption.

پزشک او را به‌دقت تحت‌نظر داشت تا از جدا شدن جفت جلوگیری کند.

Heavy bleeding can be a sign of placental abruption and should be treated immediately.

خون‌ریزی شدید می‌تواند نشانه‌ای از دکولمان جفت باشد و باید فوراً درمان شود.

noun countable uncountable

قطع ناگهانی، انتزاع، جدا شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

The abruption of the meeting left everyone confused.

قطع ناگهانی جلسه، همه را گیج کرد.

The storm caused an abruption of power in the area.

طوفان باعث قطع ناگهانی برق در منطقه شد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Her sudden abruption from the project surprised the team.

جدا شدن ناگهانی او از پروژه، اعضای تیم را شگفت‌زده کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد abruption

  1. noun an instance of sudden interruption
    Synonyms:
    breaking-off

ارجاع به لغت abruption

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «abruption» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/abruption

لغات نزدیک abruption

پیشنهاد بهبود معانی