امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Abrupt

əˈbrʌpt əˈbrʌpt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    abrupter
  • صفت عالی:

    abruptest

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C2
تند، پرتگاه‌دار، سراشیبی، ناگهان، ناگهانی، بی‌خبر، درشت، جداکردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- an abrupt decision
- تصمیم ناگهانی
- his abrupt departure
- عزیمت غیرمنتظره‌ی او
- He left the room abruptly.
- ناگهان اتاق را ترک کرد.
- Don't be abrupt with your father.
- نسبت به پدرت تندی نکن.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد abrupt

  1. adjective rude or brief in manner
    Synonyms:
    blunt brusque crude crusty curt direct discourteous gruff impetuous impolite matter-of-fact rough short snappy snippy uncivil ungracious
    Antonyms:
    calm kind nice
  1. adjective happening suddenly and unexpectedly
    Synonyms:
    hasty hurried jerky precipitate precipitous quick rushing sudden surprising unanticipated unceremonious unexpected unforeseen
    Antonyms:
    at ease deliberate expansive gradual leisurely

ارجاع به لغت abrupt

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «abrupt» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/abrupt

لغات نزدیک abrupt

پیشنهاد بهبود معانی