فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Unforeseen

ˌʌnfərˈsiːn ˌʌnfɔːˈsiːn

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C1

پیش‌بینی‌نشده، غیرمنتظره، غیرمترقبه، دور از انتظار

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه‌ی ضروری

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

They encountered unforeseen obstacles on their journey.

آن‌ها در سفر با موانع پیش‌بینی‌نشده‌ای روبرو شدند.

The storm caused unforeseen damage to the buildings.

طوفان خسارت‌های غیرمنتظره‌ای را به ساختمان‌ها وارد کرد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Her unforeseen departure surprised everyone in the office.

خروج دور از انتظار او همه را در دفتر متعجب کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unforeseen

  1. adjective something that was not anticipated or predicted
    Synonyms:
    unexpected sudden surprise unanticipated accidental abrupt unlooked-for out of the blue startling not bargained for uncalculated from left field
    Antonyms:
    expected predicted foreseen predictable

Idioms

barring any unforeseen events

اگر اتفاقات غیرمترقبه پیش نیاید.

ارجاع به لغت unforeseen

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unforeseen» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/unforeseen

لغات نزدیک unforeseen

پیشنهاد بهبود معانی