با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Unforeseen

ˌʌnfərˈsiːn ˌʌnfɔːˈsiːn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C1
پیش‌بینی‌نشده، غیرمنتظره، غیرمترقبه، دور از انتظار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The storm caused unforeseen damage to the buildings.
- طوفان خسارت‌های غیرمنتظره‌ای را به ساختمان‌ها وارد کرد.
- Her unforeseen departure surprised everyone in the office.
- خروج دور از انتظار او همه را در دفتر متعجب کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unforeseen

  1. adjective surprising
    Synonyms: abrupt, accidental, from left field, not bargained for, out of the blue, startling, sudden, surprise, unanticipated, uncalculated, unexpected, unlooked-for
    Antonyms: expected, foreseen, predictable, predicted

Idioms

ارجاع به لغت unforeseen

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unforeseen» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unforeseen

لغات نزدیک unforeseen

پیشنهاد بهبود معانی